حمیده ذاکری | شهرآرانیوز؛ همهچیز آنگونه که ما تصور میکنیم، نیست. بعضیوقتها با خودمان میگوییم چرا کارها برای ما خوب پیش نمیرود یا جایی حس میکنیم در حق ما ظلم شده است یا بهاصطلاح بدشانسی آوردهایم. خیلی از اینگونه مسائل، ریشه در نحوه نگرش ما به زندگی دارد؛ اینکه معنای عدالت و حق را چه میدانیم و چه روشهایی را برای بهدست آوردن حقوق خود بلدیم بهکار بگیریم. در ادامه، معنای عدالت و کاربردهای آن در اجتماع را با یکدیگر مرور میکنیم.
واژه عدل در لفظ و اصطلاح، معانی مختلفی دارد که به اجمال میتوان گفت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است. بزرگان لغت و نظریهپردازان نیز معانی مختلفی را برای آن ذکر کردهاند؛ مثل «نهادن هر چیزی بهجای خود»، «حد متوسط میان افراطوتفریط در قوای درونی»، «به تساوی تقسیم کردن»، «رعایت برابری در پاداش و کیفر دادن به دیگران؛ اگر عمل نیک است، پاداش و اگر بد است، کیفر داده شود.». «عدل و عدالت به معناى مساوات است و تقسیم کردن بهطور مساوى، عدل است.». در روایت نیز آمده است: «آسمان و زمین بر عدالت بنا شدهاند؛ بدین معنا که اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگرى زیادتر یا کمتر شود، جهان نظم خود را از دست میدهد.»
حضرت علی (ع) بهعنوان رهبری که در اجتماع مجدانه و با کوشش به تحقق عدالت اصرار ورزید تاجاییکه مردم آن را تاب نیاوردند، در آثار خود به شرح و بسط مفهوم عدالت و مصادیق مختلف آن پرداخته است. ایشان یک تعریف اساسی و کلی از عدالت ارائه فرمودند و در بقیه بیانات خود، مصادیق و مفاهیم جزئی عدالت را ترسیم کردند. در روایتی ذکر شده است: در جواب کسی که پرسید عدالت بهتر است یا جود، فرمودند: «عدالت هر چیزی را در جای خود مینهد و بخشش، آن را از جای خویش بیرون مینهد. عدل، مصلحت عام است و بخشندگی فقط شخص خاصی را دربر میگیرد، پس عدالت شریفتر و برتر است.»
حضرت، عدالت را قرار دادن هر امری در موضعش بیان میکنند و در مواقعی عدل را به انصاف تعریف میکنند و انصاف نیز از نظر آن حضرت، ادا کردن حق هر چیز است. در جایی دیگر عدل را به میزان تعریف میکنند و در حدیث دیگری در توضیح آن میفرمایند: «عدالت، میزان خدایی است که در کار مردمان نهاد، برای برپاداری حق. با میزان خدا مخالفت نکنید و با او نستیزید!» حضرت امیر، عدل را جوهره ایمان و قویترین اساس و بنیان هستی و زندگی میدانند و آن را بالاترین موهبت و بهترین فضایل مینامند.
عدالت ایجاب میکند که یک فرد مسلمان در داوریهای رسمی و خودمانی، همواره طرفدار «حق» و «اهل حق» باشد و اگر او را به گواهی دادن طلبیدند، صادقانه گواهی دهد؛ گرچه به زیان خودش باشد، چنانکه آیه۱۳۵ سوره نسا، بر این مطلب تأکید میکند و حضرت صادق (ع) نیز آن را از حقیقت ایمان شمردهاند: «از حقیقت ایمان آن است که حق را گرچه به زیانت باشد، بر باطل گرچه به سودت باشد، مقدم بداری.» (بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۰۷)
خداوند منان در آیه ۵ سوره مائده میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت پیشه کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام میدهید، باخبر است.» یکی از دلایل دور شدن و انحراف از عدالت در این آیه آمده است و اینکه کینه و عداوتهای قوی و تسویهحسابهای شخصی، نباید مانع اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران شود.
بر عدالت بهعنوان مهمترین رکن تقوا نیز تأکید شده است. گاهی ظلم و ستم بهدلیل مادیات و حفظ منافع شخصی است، نه بهخاطر حبوبغض دیگران، بنابراین ریشه واقعی انحراف از عدالت، همان پیروی از هوای نفس است.
ممکن است کسانی گاهوبیگاه ما را به داوری بخوانند؛ مانند قضاوت میان دو همسایه، دو همکار، دو فرزند، زن و شوهر و.... در اینگونه مواقع، عدالت حکم میکند آنچه حق تشخیص میدهیم، اظهار کنیم و ملاحظه و رودربایستی سبب حقکشی ما نشود. در این وقتها درخواهیم یافت که حقگویی و داوری برحق، سخت و سنگین است، چنانکه رسول اکرم (ص) میفرمایند: «حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین.» و اگر کسی این سختی را تحمل کند و آن تلخی را بچشد، شایسته آن است که امامعلی (ع) دربارهاش بفرمایند: «بهترین مردم کسی است که بیش از دیگران به حق، داوری کند.»
اگر دربرابر حقوق خود و رعایت حقوق دیگران حساس باشیم، حس مظلوم واقع شدن، کمتر برای ما رقم میخورد. گرفتن حق و دادن حق نیز از لوازم عدالت است. حال، این حق، کوچک باشد یا بزرگ، شخص عادل، درصدد احقاق حقوق خود و دیگران برمیآید و هم حقوق دیگران را به آنان بازمیگرداند. امیرمؤمنان (ع) در نامهای به سران سپاه خود، از حق رهبر و رهروان، سخن به میان میآورند و سپس به آنان سفارش میکنند که هم حق خود را از رده بالاتر دریافت کنند و هم، حقوق زیردستان را بپردازند. (نهجالبلاغه، نامه۵۰)
در انجام کار خوب و دوری از بدیها، کوشا باشیم چنین عدالتی در مرجع تقلید، امامجماعت، قاضی، گواه در دادگاه و مانند آن شرط است. حضرت امامخمینی (ره) در معنای آن فرمودهاند: «حالتی است نفسانی که صاحب خود را بر پایبندی به تقوا وامیدارد و مانع ارتکاب گناهان کبیره (و با احتیاط، گناهان صغیره) میشود.... همچنین از انجام کارهایی که در عرف، بیمبالاتی در دین شمرده میشود، جلوگیری میکند.» (تحریرالوسیله، ج یک، ص۴۹۹). در برابر چنین عدالتی، «فسق» قرار دارد؛ یعنی کسی که مرتکب گناه کبیره شود یا بر گناه صغیره اصرار بورزد، «فاسق» است که از مرجعیت، امامت جماعت، گواهی دادن بر دادگاه و مانند آن محروم میشود، مگر آنکه از گناه توبه کند.
مصداق دیگر عدالت، احترام به جان، آبرو، مال و حقوق دینی و اجتماعی مردم است که باید آنها را رعایت کنیم؛ اهمال یک پزشک در نجات جان بیمار، کوتاهی نیروی نظامی و انتظامی در ایجاد امنیت داخلی و خارجی، سستی یک قاضی در اعمال قانون، بیتفاوتی هر مسئولی دربرابر حقوق مردم و... از اموری است که عدالت را خدشهدار میکند و مرتکبان چنین کارهایی هرگز عادل شمرده نمیشوند. در سخنى از امامسجاد (ع) میخوانیم: «عدالت، شیرینتر از آب براى تشنهکامان است. همانگونه که حیات تشنهکامان در آب است، حیات جامعه انسانیت در عدالت است.»